صدف فاطمی: «برند کریستین دیور در مجموعه لباسهای خود از طرحهای بُته جقه ایرانی استفاده میکند.» این یکی از پُرسر و صداترین خبرهای دنیای مُد و لباس است که از چندین سال پیش تا به حال با معرفی هر مجموعه جدیدی یک بار دیگر روی میز میآید. طراح فرانسوی چند سالی میشود که یکی از مشهورترین نقش و نگارهای ایرانی را در طراحی مجموعههای جدید لباسهای خود به زیبایی به کار میبرد و تصاویر مُدلهای این برند معروف در حالی که نقشی ایرانی به تن کردهاند و در کتواکها قدم میزنند، در رسانههای خبری دنیا دست به دست میچرخد. بدون شک اینکه نقش و نگارهای ایرانی مورد توجه طراحان خارجی قرار بگیرد و در کلکسیونهای جدید آنها رونمایی شود، اتفاق مبارکی است که میتوان از آن به عنوان راهی برای معرفی و نمایش هنر اصیل ایرانی به جهانیان یاد کرد. اما وقتی این خبرهای خوب در مقام مقایسه با آثار طراحان داخلی کشور قرار میگیرند، باز این سوال مطرح میشود که چرا طراحان کشور ما آنطور که باید و شاید از نقش و نگارهای وطنی استفاده نمیکنند و بُته جقههای ایرانی باید معرفیشان به دنیا را از طراحان خارجی وام بگیرند؟
بدون شک استفاده از لباسهای مدرن و کابردی در دنیای مُد و لباس امری بدیهی و اجتنابناپذیر است اما در روزگاری که ارتباطات فرهنگی روز به روز گستردهتر میشود، کشورهایی که تاریخی کهن و قدمتی فرهنگی دارند تلاش میکنند با بهرهگیری از گذشته خود، این داراییها را به مثابه ابزاری برای قدرتنمایی در دنیای مُد و لباس استفاده کنند. با اینکه در سالهای اخیر توجه به لباسهای محلی و نقش و نگارهای اصیل ایرانی بیشتر از قبل شده اما گله و شکایتها همچنان وجود دارد و هنوز هم نمیتوان نشانههای هویت ایرانی را به درستی در تولیدات طراحان ایرانی دید. این دقیقا همان چیزی است که بسیاری از طراحان ایرانی انتقادات زیادی به آن دارند و معتقدند بعضی طراحان لباس با استفاده غیرهوشمندانه از طرح و نقشهای ایرانی، باعث دلزدگی مردم و به دنبال آن فراموشی هنرهای ماندگار ایرانی شدهاند. کتی فصیحی، تحصیلکرده رشته طراحی لباس در پاریس در صحبت با هنرآنلاین میگوید:« ما دوختهای سنتی بسیار زیبایی در دورههای قاجار، صفوی و غیره داریم اما نکته مهم این است که طراحان این دوره برای استفاده از نقش و نگارهای اصیل باید نوآوری و خلاقیت داشته باشند و به بُته جقه و تکهدوزیهای ایرانی اکتفا نکنند. تکرار این طرحها باعث شده همه کارها شبیه هم باشند و هر وقت اسمی از لباس ایرانی میآید، همه یک تصویر مشخص را در ذهنشان تصور کنند.» آنطرف سما نیکنام، طراح لباس هم در مورد نحوه استفاده از نقوش سنتی میگوید:« طرحهای سنتی باید به صورت نشانههایی در کارها دیده شوند و مردم با آنها آشنا شوند.»
سال گذشته در بحبوحه سیودومین جشنواره موسیقی فجر بود که رقابتی بر سر انتخاب لباس مناسب با موسیقی بین گروههای شرکتکننده به راه افتاد. بنا بود هر گروهی بر اساس شیوه موسیقیاش لباس مناسبی طراحی کند که مخاطب به محض ورود آن گروه به صحنه بتواند ارتباط مناسبی بین پوشش اعضا و جنس موسیقی گروه برقرار کند. شاید به جرات این اولین باری بود که بحث طراحی لباسهایی با هویت ایرانی به شکلی جمعی مطرح و کارزاری برای رقابت طراحان لباس با یکدیگر فراهم شد. هرچند پیشنهاد کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور برای انتخاب بهترین طراحی لباس گروههای شرکتکننده در جشنواره موسیقی یکی از بهترین اتفاقهایی بود که بسیاری از طراحان لباس از آن قدردانی و حمایت کردند، اما انتخاب گروه رستاک به عنوان بهترین گروه، انتقاد بعضی طراحان را به همراه داشت. به اعتقاد آنها لباسهای این گروه نشانهای از فرهنگ ایرانی را نداشته که بخواهد به عنوان طراحی برگزیده انتخاب شود و اینکه برخی نوازندگان گروه رستاک حتی با کلاه فرانسوی و دستمالگردن روی صحنه حاضر شدهاند، تنها با طراحی یک قیچک روی تیشرتهای خود نباید به عنوان گروه برگزیده انتخاب شوند. همان روزها مهلا زمانی، طراح لباس در واکنش به انتقاد برخی طراحان لباس گفت:« رستاک، گروهي است که موسيقي نواحي مختلف ايران را به شيوهاي نو ميخواند. کساني که ميگويند چرا بعضي از نوازندگان گروه رستاک، کلاه فرانسوي روي سر گذاشتهاند، جواب بدهند که وقتي گروهي ميخواهد نشاني نو از موسيقياش بيان کند، چه جايگزين ديگري دارد؟ براي مثال، مردان بختياری براي خودشان کلاه مشخصي دارند و اگر اینها در انتخاب طراحي لباس در موسيقي بختياری به جاي کلاه محلي خودشان کلاه فرانسوي بگذارند، ميتوانند مورد انتقاد قرار بگيرند اما در مورد گروه رستاک با توجه به جنس موسيقياش نميتوان ايرادي از آن گرفت. راهاندازي اين جريان ميتواند در بالابردن فرهنگ پوشش و طراحي لباس تأثير زيادي داشته باشد و حالا اينکه عدهاي نظر ديگري دارند، به اعتقاد من دليلش اين است که تحقيق درستي درباره اين موضوع انجام ندادهاند.»
حرف و نقلها بین طراحان لباس بر سر استفاده از نقش و نگارهای ایرانی و نمایش هویت ایرانی در لباسها همچنان برقرار است و هر کسی نظری دارد. عدهای استفاده از این نمادهای ایرانی در برخی مجموعهها را ناموزون و نامتناسب میدانند و معتقدند بعضی طراحان بدون اندیشه و آگاهی فقط میخواهند از المانهای ایرانی استفاده کنند. به اعتقاد آنها اگر جایگیری این نقشها در لباسها درست و به جا نباشد، میتواند بازخورد منفی و زنندهای داشته باشد. آنسوی ماجرا عده دیگری هم هستند که میگویند با وجود تمام ایرادها، تنها با حمایت از طراحان و عملکرد آنهاست که میتوان راه پیشرفت در طراحی لباسهایی با هویت ایرانی را هموار کرد و فرهنگ ایرانی را در قالب لباسهایی که به تن میروند به جهانیان معرفی کرد. در این میان دیگرانی هم هستند که معتقدند اگر طراحان زبردست مسئولیت معرفی هنر ایرانی را از خلال لباسهایی که طراحی میکنند به عهده بگیرند، آنوقت ما هم میتوانیم شاهد تولیدات خوبی باشیم که در عین بهرهوری از هویت ایرانی، زبانزد خاص و عام باشد و در دنیا بدرخشد. در بلبشویی که به راه افتاده، شاید تنها یک چیز بتواند کارگشا باشد؛ اینکه طراحان بیشتر از اینکه به فکر انتقادهای مخرب باشند، راه موثرتری برای انتقادهای سازنده و دوستانه و حمایت از تولیدات یکدیگر پیدا کنند. شاید به این ترتیب بتوان امیدوار بود که طرح و نقشهای ایرانی در حالی که در کتواکهای برندهای معروف دنیا نمایش داده میشوند، در تن آدمهای خیابانهای شهر و ویترین مغازههای ایرانی هم دیده شوند.